قصهها بسيار بيشتر از آمار و دادهها در خاطر
قصهها فقط براي روايتپردازيهاي خاص کاربرد ندارند و ميشود از قصه براي روشن کردن و جا انداختن فرايندهاي علمي و رياضي هم استفاده کرد. کافي است تفاوت بين يادگيري يک فرمول و توانايي حل مسئله در دل زندگي واقعي را در نظر بياوريد. قصه قدرت آن را دارد که به دانش و معلومات و حقايق زندگي ببخشد.
http://www.voolak.com/
وقتي خط داستاني خود را ميسازيد، اطمينان يابيد که هر کدام از اجزاي قصه براي پايانبندي ضروري است، فرقي هم نميکند که قصهتان قصهاي داستاني براي آموزش باشد يا نمونهاي از يک ناداستان. هر کدام از شخصيتها و نکات و اجزا بايد به نحوي به اصليترين نکتهاي که ميخواهيد بيان کنيد مرتبط باشد. هر چيزي را که بر نتيجهي نهايي به طريقي (مستقيم يا غيرمستقيم) اثرگذار نباشد، ميتوان از قصه کنار گذاشت.
براي نمونه بياييد قصهاي دربارهي سيارهها را در نظر بگيريم. فرض کنيد ميخواهيد به دانشآموزان کمک کنيد ترتيب سيارههاي منظومهي شمسي را به خاطر بسپارند. هر قصهاي که براي توضيح دادهها و گزارهها ميسازيد بايد به سيارهها ربط داشته باشد. اينجا وقت آن نيست که از سياهچالهها و ابرنواخترها يا حتي ابعاد هر سياره حرف بزنيد. فقط و فقط روي موضوع اصلي متمرکز شويد.
در نويسندگي اسمش را «حادثهي برانگيزنده» گذاشتهاند. با طرح مسئلهاي که شنوندگان را به دنبال کردن بحث تشويق کند، آنان را به قلاب بيندازيد. از اين شگرد ميتوانيد براي قصهگويي در کلاس درس بهره بگيريد.
براي نمونه، فرض کنيد ميخواهيد مفهوم فتوسنتز را درس بدهيد. ميتوانيد قصهي خودتان را با جهاني خيالي آغاز کنيد که در آن گلها و گياهان هيچ برگي ندارند. با اين کار شما مسئله يا معمايي را مطرح کردهايد که قرار است قصهتان (در اين مثال فتوسنتز) آن را حل کند. در بسياري از موارد دانشآموزان متوجه نيستند که چه تعداد مفهوم کلي را از پيش مفروض گرفتهاند (مفاهيمي مانند جاذبه، نور و غيره). تخيل جهاني که فاقد هر کدام از اين مفاهيم باشد، اهميت بسيار زياد فرايندي را که شرح ميدهيد آشکار خواهد کرد.
وقتي
وقتي قصهي شما به
قصههاي پيچيده وماً قصههاي بهتري نيستند. اگر مخاطبان شما سنوسال کمي دارند، بيترديد بايد سادگي را حفظ کنيد. البته اگر ايده يا مفهومي پيچيده را به شکلي سادهسازي کنيد که در ذهن بماند، براي مخاطبان بزرگتر هم عميقاً اثرگذار خواهد بود.
درک اصول و مفاهيم علمي از جمله جاذبه و الکتريسيته ممکن است براي کودکان دشوار باشد. استفاده از تشبيه ميتواند مفيد باشد. مثلاً براي توضيح طرز کار مدار الکتريکي ميتوانيد شرح بدهيد که چگونه قطار فقط ميتواند روي ريلهاي پيوسته حرکت کند. اگر ريل در جايي قطع شود، به معناي آن است که قطار بايد بايستد. عملکرد جريان الکتريسيته هم همينطور است.
ارتباط چشمي يکي از مهمترين شيوههاي غيرکلامي براي ارتباط با ديگران است. برقراري ارتباط چشمي حين قصهگويي در کلاس درس علاوه بر اينکه به حفظ توجه و تمرکز دانشآموزان کمک ميکند، بلکه صميميت و صداقت را هم انتقال ميدهد.
تصور کنيد وقتي داريد قصهاي تعريف ميکنيد، به زمين چشم دوختهايد. حتي اگر داستان شما سرزنده و دوستداشتني باشد، چه احساسي به دانشآموزانتان دست خواهد داد؟ همواره مستقيم در چشمان دانشآموزان نگاه کنيد. به اين ترتيب با آنان پيوندي صميمي خواهيد داشت و توجهشان را بيشتر جلب خواهيد کرد.
بعضي روانشناسان معتقدند قصهگويي يکي از ابتداييترين شيوهها براي يادگيري انسان است. حتي اگر مشغول تدريس علوم يا مفاهيم رياضي هستيد، يکي دو واژه انتخاب کنيد که قبلاً به گوش دانشآموزان نخورده باشد. اول آن واژهها را شرح بدهيد و تعريف کنيد و بعد از اين واژهها در خلال قصهتان بهره بگيريد.
مثلاً اگر از علم ميگوييد، اول واژهي «انرژي» را تعريف کنيد و در قصهتان چندين بار آن را تکرار کنيد. در پايان دانشآموزان علاوه بر ياد گرفتن مفاهيم قصه، با چند واژهي جديد هم آشنا خواهند شد.
برنامههاي تلويزيوني پربيننده از همين روش استفاده ميکنند. پايين آوردن سطح واژگان قدرت قصهتان را هم به حداقل خواهد رساند. اين فرايند همانند خواندن متن ترجمهشده است. وقتي کسي ميخواهد متني را دقيقتر بخواند، اول زبان اصلي آن متن را ياد ميگيرد تا بتواند آنچه را نويسنده ميخواسته بگويد، تمام و کمال بفهمد.
بايد از واژگاني مناسب استفاده کنيد. اين موضوع به معناي آن است که ابتدا بايد اين واژهها را توضيح بدهيد و روشن کنيد تا دانشآموزان سررشتهي بحث را گم نکنند.
جنبوجوش و تحرک ميتواند به شيوههايي گوناگون به کار گرفته شود. شما در مقام قصهگو ميتوانيد با حرکات بدن (به کمک دست و پا و سر) تصويرسازي کنيد. همچنين ميتوانيد از دانشآموزان بخواهيد در قسمتهاي مشخصي از قصه حرکاتي را انجام بدهند. چنين تحرکاتي حافظهي آنها را فعال خواهد کرد و توجه آنان را بر آنچه ميخواهيد بگوييد متمرکز نگه خواهد داشت.
مردم اغلب سريعتر از توانايي پردازش مغز حرف ميزنند. اگر هنگام قصهگويي در کلاس درس در لحظات حساس قصه مکث کنيد، اين فرصت را به دانشآموزان ميدهيد تا دربارهي اطلاعاتي که بهتازگي در اختيارشان گذاشتهايد، سنجشگرانه فکر کنند. از مکث، بهويژه در لحظات حساس و پرتنش قصه، نترسيد.
سريالهاي تلويزيوني محبوب از مکثهاي نمايشي (يا تعليقهاي داستاني) بهره ميگيرند تا مخاطبان را در انتظار قسمت بعدي نگه دارند. جايي که به نظر ميرسد مسئلهاي دشوار و حلناشدني است، بهترين موقعيت براي مکث کردن است تا شنوندگان فرصت يابند و خودشان به راه حل فکر کنند.
اگر به شخصيتهاي داستانتان هويت ببخشيد، به ياد ماندنيتر خواهند بود. بخشي از اين هويتبخشي از طريق تغيير لحن و صدا براي هر کدام از شخصيتها انجام ميشود. در نبود وسايل و ابزار صحنه، تغيير صدا يکي از معدود راههاي حيات بخشيدن به شخصيتها است.
بهترين گزينه آن است که از چند معلم ديگر براي اجراي نقش شخصيتهاي مختلف کمک بگيريد. اما گاهي اين گزينه خارج از دسترس است. مثلاً اگر ميخواهيد جنگ داخلي آمريکا را بازنمايي کنيد، براي ايفاي نقش آبراهام لينکلن شقورق بايستيد و صداي خود را کلفت کنيد و براي اجراي نقش يک بردهي آفريقاييتبار بلنديِ صدايتان را تغيير بدهيد و با لهجه حرف بزنيد. هنگام حرف زدن از ظلم و ستم هم ميتوانيد شانههاي خودتان را پايين بياوريد.
پايانبندي قصه آخرين چيزي است که دانشآموزانتان ميشنوند. هر نکته يا مفهومي که فکر ميکنيد بيشترين اهميت را دارد، براي آخر داستان نگه داريد. اگر مطرح کردن اين نکته در پايان داستان عقلاني نيست، ميتوانيد آن نکته را بهسادگي در انتها دوباره مطرح کنيد تا خوب جا بيفتد.
اگر بتوانيد پايانبندي را در يک جمله خلاصه کنيد خيلي بهتر است. از واجآرايي، کلمات مکرر يا فراز و فرود موزون بهره بگيريد تا اين پايانبندي بهتر در خاطر بماند. مثلاً اگر ميخواهيد به دانشآموزانتان خاطرنشان کنيد که مضمون درس تاريختان برابري است، ميتوانيد چنين عبارتي بگوييد: «جنگ داخلي به آمريکاييها آموخت که هر کس آزاد است که زندگي کند، آزاد است که به دنبال روياهايش برود و آزاد است که… آزاد باشد».
به اين ترتيب، به ياد سپردن اينکه مضمون محوري «آزادي» بوده، کار دشواري نخواهد بود.
وقتي موقعيت بيش از اندازه پيچيده يا بالغانه به نظر ميرسد، بزرگسالان وسوسه ميشوند به بچهها دروغ بگويند. اما گفتن حقيقت همواره ارجح است، حتي اگر بخواهيد بعضي جزئيات را تعديل و زبانتان را با مخاطبان کمسنوسالتر منطبق کنيد.
فرض کنيد مشغول تدريس دربارهي هولوکاست هستيد. اگر مخاطبان شما سن و سال کمي داشته باشند، شايد وسوسه شويد بعضي مسائل وحشتناک را ناگفته بگذاريد، چون بيش از اندازه ترسناکاند. اما به جاي آنکه اعمال نفرتانگيز را به تفصيل شرح دهيد، اين امکان را داريد که آن «ترس و وحشت» را با لحني جدي و بدون تصويرسازي شرح بدهيد.
اگر بگوييد: «نازيها دست به انتخابهاي مخوفي زدند و ميليونها نفر را کشتند. نازيها آنها را بهشدت آزار دادند و مردم درد و رنج بسيار زيادي متحمل شدند» بهتر از آن است که بگوييد: «نازيها رفتار چندان مناسبي با يهوديها نداشتند».
بچهها باهوشتر و حساستر از آن چيزي هستند که بزرگترها فکر ميکنند.
شخصيت اصلي قصهي شما بايد براي دانشآموزان ارتباطپذير باشد. خواستهي شما اين است که دانشآموزان پشت انتخابها و تصميمهاي شخصيت قصه بايستند. اگر شخصيت اصلي شما آدم بيبخاري باشد، دانشآموزان ديگر به موفقيت و شکست او اهميتي نخواهند داد.
يک راه براي انجام اين کار آن است که موقع قصهگويي در کلاس درس کاري کنيد شخصيت «حس» واقعي بودن داشته باشد. اين شخصيت نبايد کامل و بينقص باشد، بلکه بايد مثل همهي ما نقاط ضعف و استعدادهاي خاص خودش را داشته باشد. در کنار
به خاطر داشته باشيد که ضروري نيست شخصيت قصه انسان باشد. مثلاً وقتي از آلودگي حرف ميزنيد، ميتوانيد کاغذ بازيافتي را شخصيت خوب و قوطي اسپري را دشمن آن در معرفي کنيد. هر چيزي ميتواند نقطهي مقابل خوب يا بد داشته باشد.
هر داستاني مضمون يا معني و مقصود دارد. فرض کنيد ميخواهيد قصهاي تعريف کنيد که قرار است مسئلهاي را حل کند. اگر اين داستان در زندگي واقعي مشکلي را از پيش پا بردارد، به احتمال زياد معناي عميقتري خواهد يافت. هنگامي که ميکوشيد نکتهاي ملالآور (مثل قوانين عمل ضرب) را توضيح بدهيد، اين نکته معناي ملموسي نخواهد داشت مگر اينکه قصهاي خلق کنيد که در آن شخصيت اصلي براي تقسيم تعدادي هديه بين اعضاي خانوادهاش، مجبور باشد آن نکات را بداند. به اين ترتيب، راه حل قصه همان مفهومي خواهد بود که ميخواهيد آموزش بدهيد.
پيش از آنکه قصهاي را آغاز کنيد، بايد پايانش را بدانيد. بدانيد قصهتان را کجا ميخواهيد ببريد تا به بيراهه نرود و شنوندگان تمرکزشان را از دست ندهند.
قصهگويان زبردست در آغاز طرحريزي قصهي خود از پايان آن شروع ميکنند و از آنجا رو به عقب ميروند. شما هم هنگام آمادهسازي قصه، ابتدا پايان قصه را انتخاب کنيد. اين پايانبندي را در انتهاي خط زماني قرار بدهيد و سپس به مرحلهاي فکر کنيد که درست پيش از پايان قصه ميآيد و بعد سراغ مرحلهي قبلي برويد. همينطور در جهت مع پيش برويد تا اينکه به آغاز قصهتان برسيد.
هنگام آمادهسازي قصهتان تا جايي که ميتوانيد حواس مختلف را به کار بگيريد. حواس پنجگانهي انسان را در نظر داشته باشيد: بينايي، شنوايي، لامسه، چشايي و بويايي. قصهاي که حواس بيشتري را درگير کند، بيشتر در ياد ميماند.
مثلاً براي کلاس جغرافيا ميتوانيد اول از يک نقشهي ديداري استفاده کنيد. بعد براي به خاطر سپردن نام شهرها و کشورها يک شعر بخوانيد. ميتوانيد وسايلي را به دانشآموزان بدهيد تا از نزديک لمسشان کنند. اگر امکانش بود از غذاهاي محلي کمک بگيريد تا حواس چشايي و بويايي دانشآموزان هم درگير شود.
ممکن است به نظر برسد درگير کردن حواس مختلف حين قصهگويي در کلاس درس کار زيادي لازم دارد، اما مفاهيمي که به اين شيوه آموخته ميشود به اين زوديها فراموش نخواهد شد.
اگر قصهگو قوانين جهان را به دلخواه خودش تغيير بدهد تا قصهاش پيش برود، نام اين کار «تقلب» خواهد بود. از رويدادهاي تصادفي که مسئله را به شکلي جادويي حل ميکنند، دوري کنيد. فرقي نميکند شخصيتتان متعلق به چه موقعيت يا جهاني است، براي به پايان رساندن قصه قواعد و قوانين آن جهان را زير پا نگذاريد.
به زعم پيکسار (شرکت بسيار مشهوري که در حوزهي قصهگويي [و توليد انيميشنهاي داستاني] فعاليت ميکند)، از رويدادهاي تصادفي ميشود براي به دردسر انداختن شخصيت اصلي بهره گرفت، اما هرگز نبايد براي پايان دادن به دردسر شخصيتهاي اصلي قصه دست به دامن تصادف شد.
در اثناي قصهگويي در کلاس درس، در نقاط مشخصي از قصه، از مخاطبان دعوت به مشارکت کنيد. وقتي دانشآموزان اين امکان را داشته باشند که پيشبينيهاي خودشان را [از ادامهي قصه] به زبان بياورند، بيش از پيش به ادامه و پايانبندي قصه علاقهمند خواهند شد تا ببينند پيشبينيشان درست بوده يا نه.
ميتوانيد بسته به موضوع فهرستي از پيشنهادهاي دانشآموزان براي حل مسئله تهيه کنيد. براي نمونه ميتوانيد نيمهي اول قصه را بگوييد و از دانشآموزان بخواهيد يک پايانبندي براي حل مشکل بنويسند يا اجرا کنند. دانشآموزان ميتوانند گروهي کار کنند و از دانشآموزان ديگري که شايد پايانبندي متفاوتي براي قصه برگزيدهاند، نکاتي بياموزند.
تاثير قصه بر زندگي و آينده ي کودک
آموزش داستان نويسي براي کودکان
نقش قصههاي قرآني در تعليم و تربيت نسل جديد
کنيد ,قصه ,دانشآموزان ,يا ,ميتوانيد ,بايد ,را به ,است که ,در کلاس ,کنيد که ,قصهگويي در
درباره این سایت