کودکان از طريق داستانها و افسانهها با حقايق و تجربههاي زندگي آشنا ميشوند
گاهي يک
اختلالهاي رفتاري طبقهاي از رفتار کودک است. کودکاني که رفتارشان به اين طبقه تعلق دارد از ميزان شرارت و شيطنتي که ويژگي گروه سني آنهاست پا را فراتر ميگذارند. آنها بهطور جدي حقوق مسلم ديگران را زير پا ميگذارند و يا قوانين عمده اجتماعي را خدشهدار ميکنند. گاهي بسياري از کودکان از نظر هيجاني نيز با مشکل روبهرو ميشوند و در معرض افسرده شدن قرار ميگيرند.
اختلالات هيجاني رفتاري به شرايطي اطلاق ميشود که در آن پاسخهاي هيجاني و رفتاري در مدرسه با هيجانهاي فرهنگي، سنتي، و قومي تفاوت داشته باشد؛ بهطوريکه در عملکرد تحصيلي فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعي، سازگاري فردي، رفتار در کلاس و سازگاري در محيط کار نيز تأثير منفي داشته باشد. اغلب کودکان با اختلالات رفتاري احساسات منفي دارند و با ديگران بدرفتاري ميکنند. در بيشتر موارد، معلمان و هم کلاسيها آنها را طرد ميکنند، در نتيجه فرصتهاي آموزشي آنان کاهش مييابد. بهرغم مشکلات فراواني که اين کودکان با آن مواجهاند، بيشتر آنها تا سالها پس از ورود به مدرسه شناسايي نميشوند مگر اينکه اختلالات رفتاري و مشکلات تحصيلي آنان تشديد شود.
بسياري از بزرگسالان تحمل رفتارهاي کودکان با اختلالات رفتاري را ندارند و به تنبيه آنان نيز متوسل ميشوند. اين کودکان در مقايسه با همسالان بهنجار خود در جنبههاي مهم زندگي محدوديت دارند و در تعاملات اجتماعي با مشکلات جدي مواجهاند. ناتوانيهاي اين کودکان از رفتارهاي آنها ناشي ميشود. قصهدرماني در سالهاي اخير بهصورت يکي از فنون بازيدرماني مطرح شده است. استفاده از قصهدرماني بهمثابه يک فن درماني فقط به درمان مشکلات روانشناختي کودکان منجر نميشود. در قصهدرماني فرض بر اين است که تغيير در زبان و ادبيات قصههاي زندگي فرصتهاي جديدي براي رفتار و روابط با ديگران ايجاد مي کند.
کودکان از طريق
داستانسرايي بهمثابه تدبيري مداخلهاي براي آموزش ميتواند دانشآموزان را به کشف معناي منحصر به فرد بودن خود ترغيب کند و توانايي آنها را براي برقراري ارتباط واقعي بين افکار و احساسات افزايش دهد. مهارتهاي کلامي ميتواند توانايي دانشآموزان را براي حل و فصل اختلاف بين فردي بهصورت آرام و توأم با بحث و گفتوگو افزون سازد. بيان داستان و نيز گوش فرا دادن به آن دانشآموزان را به بهرهگيري از تخيلاتشان تشويق ميکند. اين تخيل قوي ميتواند اعتماد به نفس و انگيزش شخصي را در دانشآموزان افزايش دهد، زيرا آنان خود را براي نيل به اميال و آرزوهايشان شايسته و توانا تصور ميکنند.
قصهها به کودکان راهحلهايي ارائه ميدهند که غيرمنتظره و شگفتانگيز و مثبت هستند
قصههاي کودکانه ميتواند از نظر تربيت اجتماعي، عاطفي و اخلاقي نيز موثر واقع شوند و بسياري از مقررات، هنجارهاي اجتماعي و دستورالعملهاي زندگي را منتقل کنند. چگونگي روبرو شدن با مشکلها، حل آنها و بسياري از الگوهاي رفتاري در گروهها و طبقههاي مختلف اجتماعي و سني در داستانها بيان ميشود. اگر والدين يا درمانگران قادر به فهم افکار سري کودک يا شناسايي احساسهاي پنهان او باشند، هر اندازه تفسيرهاي انجام شده نيز درست باشند، باز اين فرصت از کودک گرفته ميشود که خود از طريق شنيدن پي در پي داستان و تفکر درباره آن به احساس رويارويي موفقيتآميز با مشکل خود دست يابد. بههمين دليل است که رويکردهاي داستاني به رواندرماني تأکيد دارد و قصهها در چگونگي رفتار و واقعيتهاي کودکان نقش موثري ايفا مينمايد.
قصهها به کودکان راهحلهايي ارائه ميدهند که غيرمنتظره و شگفتانگيز و در عين حال شدني و مثبت هستند. تلاش پژوهشگران و درمان گران منجر به استفاده از ادبيات و قصه و قصهدرماني شده است.
برخي از مسائل کودکان با مشکلات عاطفي و رفتاري از ضعف آگاهي و بهره نبردن از مهارتهاي اجتماعي، الگوي کلامي صحيح، رفتارهاي جامعهپسندانه، مهارتهاي ارتباطي و دوستيابي، مسئوليتپذيري، و غيره ناشي ميشود؛ پس آموزش اين مهارتها به اين کودکان ممکن است تا حدودي از بروز اين مشکلات پيشگيري کند. درمانگران و روانشناسان کودک ميتوانند جديت بيشتري براي استفاده از قصه در مداخلههاي درماني کودکان و نوجوانان نشان دهند و والدين و معلمان بهتر است استفاده گستردهتر از قصههاي هدفدار را در برنامههاي آموزشي و تربيتي کودکان بگنجانند به خصوص که اين امر در سنت تربيتي فرهنگ ما جايگاه خاص خود را هم دارد.
در اينجا چند نمونه از راهبردهاي مهارتهاي اجتماعي را ذکر ميکنيم که مربيان ميتوانند براي آموزش آنها از داستان استفاده کنند و براي اينکه کودک مطالب را بهتر درک کند از سوالهاي نيمه سازمان يافته نيز کمک بگيرند. اين راهبردها به کودکان پرخاشگر کمک ميکند تا تمايلات و رفتارهاي پرخاشگرانه خود را مهار کنند.
- پيوستن به فعاليتهاي ديگر
- ابراز خشم با لحن آرام
- ترک صحنه
- نپذيرفتن تقاضاهاي ديگران به شيوهاي مودبانه
- يادآوري سودمندي و مزاياي رفتار مناسب
- ناديده انگاشتن رفتار نامطلوب ديگران
-
- همدلي کردن
يکي از راههاي پرورش خلاقيت کودکان و نوجوانان تقويت قوه تخيل آنها هست. آموزش داستان نويسي براي کودکان روشي براي به پرواز در آوردن تخيلات و خيال پردازي هست. براي کودکان خردسال که سواد خواندن و نوشتن ندارند، راههاي زيادي براي آموزش داستان نويسي وجود دارد. داستان نويسي کمک ميکند تا قدرت تفکر و منطق نظم پيدا کند و اگر شما در سنين کم خردسالي به کودک ياد بدهيد که چطور مراحل منطقي ساختار يک داستان را بشناسد در سن نوجواني به راحتي نويسندگي ميکند.
در ادامه 5 روش براي آشنايي کودک با داستان نويسي را توضيح ميدهيم
روش اول) آشنايي با داستان نويسي با شرح وقايع روزمره:
هر شب در پايان روز از کودک بخواهيد داستان آن روز را براي شما تعريف کند. يک رکوردر يا دوربين فيلمبرداري روشن کنيد و اجازه بدهيد تا کودکتان کل اتفاقاتي که در روز افتاده را تعريف کند.
در ابتدا ممکن هست در بخاطر آوردن اتفاقات و کنار هم چيدن آنها مشکل داشته باشد، براي همين شما پرسشهايي را مطرح کنيد. براي مثال بپرسيد، ” امروز صبح اول از همه بعد از بيدار شدن چه کردي؟ توي مهدکودک چه کاردستي درست کردي؟ وقتي دوستت باهات بازي نکرد، چه احساسي داشتي؟ چه برنامه تلويزيوني ديدي؟….”
بگذاريد در مورد همه احساساتش چه خوشحالي يا ناراحتي که در هر موقعيتي داشته فکر کند و براي شما بيان کند.
در اين روش کودک شما با داستان نويسي آشنا ميشود، اينکه هر داستاني يک شروع، اتفاقات مياني و يک پايان دارد. با پشت سر هم تعريف کردن اتفاقات با توالي و نظم آشنا ميشود و در اين نظم سعي ميکند، روندي منطقي را اعمال کند. در بيان داستان روز و اتفاقاتي که در روز افتاده نياز هست تا کودک توجه به مسائل جزئي داشته باشد و بر روي مطالبي که در داستانش عنوان ميکند، متمرکز ميشود. همينطور با احساسات و هيجاناتي که در روز با آنها درگير هست، آشنا ميشود و هوش هيجاني در کودک تقويت ميشود.
روش دوم) آموزش داستان نويسي با حدسيات در مورد آينده:
يک روش ديگر براي آموزش داستان نويسي براي کودکان تخيل پردازي اتفاقات در آينده هست. يعني بجاي اينکه کودک اتفاقاتي که در گذشته افتاده را بيان کند، بخواهيد در مورد آينده صحبت کند. مثلا، “وقتي خانه مادر بزرگ رفتيم، دوست داري چه کارهايي انجام دهي؟ چه چيزي به مادر بزرگ بگويي؟ ”
روش سوم) داستان نويسي با نقاشي
يک روش براي ترغيب بچهها به داستان نويسي خصوصا کودکاني که سواد نوشتن ندارند، نقاشي کردن هست. از کودک بخواهيد اتفاق و تجربه اخيري که داشته را نقاشي کند. مثلا گردشي که با مامان در پارک داشته را نقاشي بکشد. اين نقاشي ميتواند اينطوري باشد، ” دست در دست مامان زير درختي نشسته يا عدهاي اطراف آنها مشغول تاب بازي هستند ….”. بگذاريد هر طور دوست دارد داستانش را نقاشي بکشد. مهم نيست نقاشي سادهاي باشد يا نه با جزييات و نکات ريز … فقط هدف اين هست که بچهها فکر کنند و افکارشان را بر روي کاغذ نقاشي کنند.
روش چهارم) داستان نويسي با خواندن
براي بچههاي خردسال و پيش دبستاني که دوست دارند، براي آنها قصه خوانده شود اين روش خيلي جذاب هست. وقتي قصهاي براي آنها ميخوانيد از بچهها بخواهيد داستان را با شخصيتهاي خيالي خودشان تعريف کنند و انتهاي داستان را تغيير دهند. بعنوان مثال اگر در کتاب قصه مورد علاقهشان خرسي در جنگلي زندگي ميکند از کودک بپرسيد، ” فکر ميکني به جز خرس چه حيوان ديگري در جنگل هست؟ آنها چه شکلي هستند؟ اگر تو جاي خرس داستان بودي آخر داستان چه ميکردي؟ ”
بحث کردن در مورد عناصر مهمي که داستان را ساخته کمک ميکند تا کودک با ساختار داستان نويسي آشنا شود. چه چيزي در ابتدا مهم هست؟ وسط داستان چه اتفاقي افتاد و چرا به انتها نياز هست؟… همه اين پرسشها و صحبت در مورد آنها تفکر خلاق در کودکان تقويت ميکند.
روش پنجم) نمايش بازي کردن قبل از نوشتن داستان
بازي کردن نقشهاي يک داستان قبل از نوشتن داستان يک جرقه داستان پردازي هست. خصوصا براي بچههاي مدرسهاي شايد بجاي اينکه از آنها بخواهيم بنشينند و يک برگه کاغذ سفيد دستشان بدهيم تا شروه به داستان نويسي کنند، بهتر هست ابتدا صحنههايي را بصورت نمايش اجرا کنيم و بعد کودک آنچه ديده را روي کاغذ بياورد و با تخيلاتش اضافه و کم کند.
در داستان نويسي با پرسيدن سوالات سعي کنيد روند قصه را به جلو پيش ببريد. مثلا سوالاتي از اين قبيل داشته باشيد:
شما داستان را ياداشت کنيد و کودک آنرا تعريف کند و حتما فراموش نکنيد که در انتهاي داستان آنرا با صداي بلند براي کودک بخوانيد.
استفاد از کاربرگهاي داستان نويسي خيلي کمک ميکند در شيد شاد نمونههايي از اين تمرينها را در مطلب کاربرگ داستان نويسي مدرسه و کاربرگ تمام کردن داستان داشتيم.
تاريخچه
∗ قصه گويي باعث ايجاد ارتباط عاطفي بين قصه گو و شنونده ( کودکان ) مي شود که از اين طريق مي توان با کودک رابطه اي دوستانه برقرار کرد و حرفهاي او را شنيد .
∗ توانايي هاي کودک را در زمينه هاي عاطفي ، اخلاقي ، اجتماعي افزايش مي دهد و به او کمک مي کند تا درکي از تجربه هاي خود در دنيا داشته باشد .
∗ بهتر گوش مي دهد و دايره لغات آن گسترده تر مي شود . به رشد کلامي کودک کمک مي کند . ( به کودکاني که دير زبان باز مي کنند کمک بسياري مي کند )
∗ صداها ، کلمات و مفاهيم را درک و کشف مي کند . کمک بسياري به يادگيري خواندن و نوشتن مي کند .
∗ با زبان محاوره و نوشتاري آشنا مي شوند و به کتاب خواندن علاقه مند مي شوند .
∗ در قصه ها به دنبال راه حل مشکلات خود مي گردند و در دنياي واقعي مي توانند با مشکلاتشان روبه رو شوند چون مي دانند که قهرمان داستان از پس مشکلاتش برآمده است .
∗ با افکار ، نظريه ها ، عقايد جديد آشنا مي شوند و بعد هاي ديگر زندگي را مي شناسند .
∗ حافظه ي کودک پرورش مي يابد و مي تواند مطالب بيشتري را در ذهن خود به خاطر بسپارد و در آينده آنان را استخراج کند ( به اصطلاح مخزن ذهنش را پر مي کند )
∗ کودکان در قصه گويي مهارت پيدا مي کنند و مي توانند به قصه هاي خود بيانديشند و آنها را بيان کنند .
مفتخرم که کتاب ( مي خواهم قصه گو شوم ) به نويسندگي اينجانب " شيدا مزکي " را به شما معرفي کنم .تمام مطالب مورد نياز با قصه گويي ، روش ها و ابزارها ، طرح درس و داستان هاي ايراني ، در اين کتاب نوشته شده است . براي آشنايي بيشتر با کتاب به بخش معرفي کتاب کودک مراجعه کنيد .
تمامي مطالبي که در اين بخش و بخش بعدي به صورت خلاصه نوشته شده است را مي توانيد در اين کتاب کامل و جامع بخوانيد .
براي تهيه و سفارش کتاب ( مي خواهم قصه گو شوم ) تماس با من بگيريد و به نشاني الکترونيکي ام پيام بدهيد .
همچنين مي توانيد در شبکه هاي مجازي اينستاگرام و تلگرام به اين آيدي پيام بدهيد :
اميدوارم شما نيز با به کار گيري اين دلايل و دلايل ديگر بتوانيد روشن کننده ي راه
مقاله هاي مرتبط را مطالعه کنيد : آشنايي با شاهنامه ، صمد بهرنگي کيست
راضيه برزگر؛ دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي razieh.barzegar@gmail.com
سميه کاظميان؛ استاديار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبايي kazemian_somaye@yahoo.com
آفرينش قصه پاسخ بةکي از نيازهاي روحي انسان است و تا انسان، اين موجود پيچيده به حيات خود ادامه دهد، هنر ديرپاي قصهگويي نيز زنده خواهد بود و همچون رودي حياتبخش در بستر زندگي بشر جريان خواهد داشت. قرآن که معجزة پيامبر اسلام و آخرين و درعينحال کاملترين کتاب آسماني است سرشار از قصه است که از سرگذشت پيامبران و اقوام پيشين و به زبان قصه براي مسلمانان نقلشده است. در اين مقاله سعي بر آن است تا ابتدا معناي لغوي و اصطلاحي قصه، اهميت، انواع، ويژگيها و ارزشهاي تربيتي قصه موردبررسي قرار گيرد، سپس جايگاه، اهميت و ويژگيهاي
قرآن كريم بهعنوان آخرين كتاب الهي كه از سرچشمه وحي الهام گرفته، گنجينهاي منحصربهفرد و در ميان همه كتب الهي بيرقيب است. با توجّه به اينكه عامّه مردم، كمتر ميتوانند از قرآن كريم و مفاهيم آموزنده آن مستقيماً استفاده كنند، قرآن كريم با عباراتي ساده و قابلفهم براي عموم مردم به بيان سرگذشت پيشينيان پرداخته و با اشاره به علّت هلاكت يا سعادت آنان، نيل به هدف مقدّس، يعني عبرت گرفتن از سرگذشت گذشتگان را آسانتر نموده است.
قصّه و داستانگويي مهمترين وسيله و ابزار كتب آسماني براي تبشير و انذار بوده است. بدون ترديد، طبع انسان به شنيدن و خواندن سرگذشتها و قصّهها، رغبت و ميل فراوان دارد و قرآن كريم، اولين كتابي است كه نقل داستانهاي و سرگذشتهاي واقعي پيشينيان را در راه تربيت و ارشاد مردم بهكار گرفته و از اين ميل و رغبت طبيعي، در راه هدايت آنها
قرآن كريم همواره بهعنوان چراغ روشناييبخش راه سعادت بشري، نويدبخش بوده است و از راههاي مختلف همچون: انذار، بشارت، وعده، وعيد، تمثيل، توصيف، إخبار، حكايت و بيان قصّه، در پي اين بوده است كه قاطبه انسانها را بهسوي راه سعادت ابدي هدايت كند. تاريخ و نقل سرگذشت پيشينيان و ذكر عاقبت آنها و ذكر علّت گرفتاريها و شقاوت، يا راحتي و سعادت آنها، تأثير بهسزايي در چگونگي طي اين راه دارند. در دل قصههاي قرآني برشي از زندگي واقعي انسان در لحظههاي خاص تاريخ نقش بسته است.
واژة «قصه» مصدر عربي از ماده قَصَصَ، يُقصُصُ و به معني دنبال کردن اثر و ردپاي کسي يا حيواني آمده است. معاني ثانوي ديگري چون: بيان کردن، گفتن، داستانسرايي، نقل کردن نيز در فرهنگها ياد شده است.
از ميان معاني واژة قصه، شايد بهترين معني که با اصل کار قصهگويي مطابقت دارد و با نظريههاي قصه شناسان نيز هماهنگ است، همان معني دنبال کردن است. دنبال کردن در معناي مجازي، نه بهطور حقيقي، مثل دنبال کردن رد پاي يک آهو يا يک ، بلکه دنبال کردن مجازي حوادث و ماجراهايي است که براي يک شخصيت يا شخصيتهاي داستان رخ ميدهد (پشتدار، 1390).
شنونده به هنگام توجه به وقايع قصه در هر شرايط سني و علمي – فرهنگي که باشد، آنچه او را برميانگيزاند تا حوادث قصه را دنبال کند، همانا حس کنجکاوي و ولع به اين است تا بداند که سرانجام قهرمان داستان و نتيجه ماجراها به کجا خواهد کشيد؛ يعني شنونده دائماً از خود يا از راوي ميپرسد: بعد چه؟ (and then)، در زبان عربي قَصَصَ دقيقاً با اين اصطلاح لاتين تناسب معنايي و کاربردي دارد (رهبر، 1389). قصه، بهطور اجمال، پيگيري و رديابي آثار گذشته و گذشتگان است. همانگونه که چند جاي قرآن، گذشته از بحث قصه، از خود واژه قصه به معناي» پيگيري و رديابي آثار گذشته استفاده شده است (حسيني و محدثي، 1381).
در زمان حال، اصطلاح قصه به معناي عام در بيشتر متون ادبي بر آنچه در ادبيات قديم آمده است، مانند افسانه، حکايت و سرگذشت اطلاق ميشود (مير صادقي، 1377). قصه قالبي از انواع ادب شفاهي (عاميانه، فرهنگ مردم) است که ساختاري ساده و ابتدايي دارد و حوادث آن حول يک ماجراي ساده دور ميزند، اصل قصه روايت سادة آن ماجراست. وجه تمايز قصه با حکايت در دو نکته است: حکايت در زمان و روزگاري مشخص اتفاق افتاده است، ولي قصه مقيد به برش زمان نيست، ديگر آنکه حکايت حتماً متضمن يک پيام اخلاقي يا نکتهاي اجتماعي است که قصه ممکن است حامل چنين پيامي باشد و ممکن است صرفاً
قصه و قصهگويي امروزه علاوه بر روشي براي سرگرمي و تفريح، شيوهاي براي آموزش و يادگيري کودکان است و از آن در کلاسهاي آموزشي و اتاقهاي بازي و خواب کودکان استفاده ميشود (ندافي قلعه شيري، 1388).
قصهگويي، عبارت است از: هنر يا حرفه نقل داستان بهصورت شعر يا نثر که شخص قصهگو آن را در برابر شنوندة زنده اجرا ميکند. داستانهايي که نقل ميشود، ميتواند بهصورت گفتوگو، ترانه، آواز با موسيقي يا بدون آن، با تصوير و ساير ابزارها همراه باشد. ممکن است از منابع شفاهي، چاپي يا ضبط مکانيکي استفاده شود و يکي از اهداف آن بايستي سرگرمي باشد. در روزگاران کهن، تاريخ سنتها، مذهب، آداب قهرمانيها و غرور قومي بهوسيله قصهگوها از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشد (حجازي، 1384).
قصهگويي در کشور ما سابقهاي بس ديرينه و قديمي دارد، اما نفوذ عوامل و وسايل ارتباطجمعي و علاوه بر آن مسائل خاص حوزههاي شهرنشيني، موجب شده تا نقش قصهگويي در طول دوران و بهويژه در نظامهاي آموزشي کمرنگ شود. همچنين به قصهگويي هنوز بهعنوان يک فن نگاه نميشود و در نظام آموزشوپرورش جايگاه شايستهاي براي قصهگويي به چشم نميخورد. بسياري از علاقهمندان به اين فن، به تجارب خود متکي هستند و کمتر با روشهاي علمي و اصول قابل قبول اين فن آشنايي دارند.
قصه و قصهگويي، خود قصة آشناي همة انسانها در همة روزگاران و جامعههاست. انسانها در سفر، غم و شادي، تنهايي و خلوت و در جمع و حتي در گيرودار جنگ و بحرآنهاي زندگي با قصه همراه و مأنوس بودهاند، همين است که قصه را همزاد انسان دانستهاند و نخستين قصهها را به نخستين روزهاي زندگي انسان در زمين بازگرداندهاند.
قصه تنها، فاتح دنياي کودکان نيست، بلکه بزرگسالان نيز لحظة شنيدن قصه، درست مثل کودکان، با قصه جاري و همراه ميشوند و صميميت و صفاي کودکانه مييابند. نوشتهاند که مصريان قديم همراه با بزرگان و بهويژه فرعونيان، قصهگويي دفن ميکردند تا براي او قصه بگويند و غم تنهايي و غربت را در قبر فراموش کنند. پادشاهان ايراني، قصهگوياني داشتهاند. شهرزاد قصهگو در هزار و يکشب نمونهاي از اين قصهگويان است. در هفتپيکر نظامي دختران افسانهگو، بهرام گور را به قصههاي خويش ميهمان ميکنند. نقش قصه در تربيت انسان تا بدانجا است هاست که کتابهاي آسماني با شيوهاي خاص داستانهايي را براي تذکر، هدايت و ارشاد مطرح کردهاند. تورات، انجيل و قرآن سرشار از داستانهاي انبياء، اقوام و تمدنهايي است که آمدهاند و رفتهاند و زندگي آنها چراغ راه ديگر انسانها شده است.
شايد نخستين قصه، قصه آدم و حوا باشد که با فريب شيطان، از بهشت خدا رانده شدند. شايد حضرت آدم (ع) بهعنوان اولين قصهگو، بارها قصه رانده شدن خويش از بهشت را براي فرزندانش تعريف کرده باشد تا عبرت بگيرند و فريب نخورند (رحمان دوست، 1377). آفرينش قصه پاسخ بةکي از نيازهاي روحي انسان است و تا انسان، اين موجود پيچيده به حيات خود ادامه دهد، هنر ديرپاي قصهگويي نيز زنده خواهد بود و همچون رودي حياتبخش در بستر زندگي بشر جريان خواهد داشت (حنيف،1384). مسلماً علاقه به قصه را خداوند مهربان در نهاد انسان نهاده است، زيرا خداوند از زير و بم آفريدة خود دقيقاً آگاه است و در تمام کتابهاي آسماني به زبان قصه با انسان سخن گفته است.
قرآن آخرين کتاب آسماني مملو از قصهها و تمثيلهايي است که لباس سخن حقّ پوشيدهاند و ماجراي اقوام و مردم گذشته را براي مسلمانان و مخاطبانش نقل ميکند تا عبرت حاصل آيد و تجربه تلخ گذشتگان طغيانگر و عاصي، دوباره تکرار نشود.
در مورد انواع قصهها، شش گونه قابلتصور است: تاريخي، واقعي، تمثيلي، اسطورهاي، نمادين و غيبي.
اگر بخواهيم مثالي براي قصه اسطورهاي بياوريم، ميتوانيم به شاهنامه فردوسي اشاره کنيم که قهرمانان قصهاش واقعيت خارجي نداشته و به معني مطلق، تخيل بودهاند. اسطوره بر سبيل تمثيل نيست و تحققش بسيار دور از ذهن است.
با اندک تأملي در قصههاي قرآن در مييابيم که اين دستهبنديها براي قصههاي قرآن باطل است و در قرآن فقط قصههاي واقعي داريم ولاغير! حتي قصه تاريخي هم در قرآن نيست از گونههاي قصه فقط ميتوان قصه واقعي را براي قرآن تصور نمود (حسيني و محدثي، 1381).
قصه اگر بهمثابةک اثر هنري تلقي شود (که چنين است) بايد مانند هر اثر هنري ديگر سه ويژگي زير را دارا باشد:
الف) بايد نوآوري داشته باشد. در قصه بايد نسبت به نوع معمول و پيشپا افتاده، بدعت و نوآوري وجود داشته باشد که همگان قادر به آن نباشند (و همانگونه که ميدانيد تحدي در همهجاي قرآن و حتي قصههايش وجود دارد).
ب) زيبايي ساختاري داشته باشد؛ يعني از حيث جمالي بايد زيبا باشد.
ج) از لحاظ نحوه بيان، قدرتمند باشد، يعني قدرت تعبير و نحوه بيانش بهگونهاي باشد که بتواند از ديگر تعبيرهاي هنري ممتاز شود.
اين سخن که در قصههاي قرآن هر سه ويژگي فوق وجود دارد، ادعاي درستي است، چراکه از نوآوري و زيبايي ساختاري و قدرت تعبير برخوردار است (حسيني و محدثي، 1381).
داستان، محور يک تجربه اصيل قصهگويي است، چراکه بدون داستان، قصهگويي وجود ندارد؛ همچنين آماده کردن داستان نيز مقوله ديگري است که قصهگو بايد به آن توجه خاصي داشته باشد. منبعي که قصهگو براي انتخاب کردن داستان در اختيار دارد، پهنه ادبيات شفاهي و مکتوب جهان است. او بايد به جمعآوري قصههايي متناسب باشخصيت و سبک خاص خود بپردازد و براي انتخاب قصه به سؤالات زير جواب دهد:
ارزشهاي تربيتي قصهگويي را ميتوان چنين خلاصه کرد:
افلاطون در کتاب جمهوريت اينچنين به بيان اهميت قصه براي کودکان ميپردازد:
بايد پرستاران و مادران را وادار کنيم که فقط حکايتهايي را که پذيرفتهايم، براي کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشي که روح اطفال بهوسيله حکايات حاصل ميکند، بهمراتب بيش از تربيتي است که جسم آنها بهوسيله ورزش پيدا ميکند (رحمان دوست، 1377).
قصه و قصهگويي پديدهاي است که قدمت آن به قدمت پيدايش زبان و گويايي آدميزاد است. آنچنان که تقريباً هيچ قوم و ملت کهني را نميتوان يافت که داراي قصهها و حکايتهاي مذهبي، حماسي، اجتماعي و امثال آن نباشد. در همه قرون گذشته قصةک نوع وسيله براي ي نيازهاي رواني کودکان، نوجوانان و حتي بزرگسالان بوده است . بهطورکلي قصه بيش از ساير وسايل تربيتي در رفتار کودک مؤثر است، بهشرط آنکه درست و دقيق انتخاب شود. قصه ميتواند ريشه بسياري از انحرافات را در کودکان و نوجوانان بخشکاند و تأثيرات عمده تربيتي بر آنها داشته باشد. بچهها ميتوانند با خواندن و شنيدن قصهها به سرمايههاي تمدن و ميراث فرهنگي خود دست يابند، با آداب و سنن جامعه خويش و جامعه جهاني آشنا شوند و خود را براي زندگي آينده آمادهتر سازند.
پرسش: تاثير قصه درماني بر شخصيت را بگوييد؟
پاسخ: قصه گويي بيشتر براي گروه سني کودک ونوجوان استفاده مي شود. کودکان از طريق قصه ها با محيط پيرامون خود آشنا مي شوند. هر قصه اي مي تواند فضايي را به وجود بياورد که کودکان هنگام رويارويي با نمونه هاي واقعي، رفتار و واکنش مناسبي را از خود نشان دهند.
قصه ها به کودکان ياري مي
موضوع مهم ديگر که تاثير زيادي بر فرايند اجتماعي شدن کودک دارد اين است که قصه ها پيامها و ارزش هايي را به مخاطب خود منتقل مي کنند کودک در اثر شنيدن، تکرار شنيدن و حتي فکر کردن به قصه ميتواند اين پيامها را جذب کند و ارزشهاي خانوادگي، اجتماعي و انساني را بگيرد.غيرمستقيم بودن اين پيام ها موجب مي شود که براي کودک دلنشين تر، جذاب تر و دوستداشتني تر شود.
هم چنين قصه ها قدرت تمرکز و دقت کودکان را افزايش مي دهند .کودکان در اثر شنيدن اين توانايي را به دست مي آورند تا بتوانند شنيدن فعال را تجربه کنند. انها حتي براي اينکه بتوانند ماجرا را دنبال کنند، ضروري است که دقت و تمرکز لازم را براي خوب شنيدن تمرين کنند.
براي منظم شدن و فعال شدن کودکان در امور هم قصه گويي يک آموزش جذاب است قصه ها مي توانند به کودکان ياد بدهند که چگونه روي کار تمرکز کنند و با دقت آن کار را پيش ببرند.
در عين حال قصه ها موجب مي شوند تا کودکان بتوانند با گسترهاي از کلمه ها آشنا شوند. کلمه هايي که ممکن است در گفتگوي روزانه هيچ وقت مورد استفاده قرار نگيرند همچنين قصه ها موجب مي شوند تا کودکان با تجربه ها، احساس ها، عواطف و شيو ههاي نگرش بزرگترها اشنا شوند.
کودکان از ان جا که هنوز تجربه گستردهاي در شناخت دنيا ندارند، سعي مي کنند که با ارتباط دادن بين اموخته هاي قبلي و موضوع هاي جديد به تعادل ذهن خود کمک کنند. اين روند معمولا با تخيل کودک عجين مي شود و او را ياري ميکند که با منطق خود به کشف و شناخت دنيا اقدام کند و بر اساس چنين روندي است که از قصه هاي تخيلي لذت مي برند و از آن ها بهره برداري مي کنند.
کارکردها و ارزش هاي قصه ها به
قصه گويي يکي از بهترين شيوه ها در مشاوره با کودکان است و آنان مي توانند با احساسان و افکار و رفتارهايي مقابله کنند که هنوز نمي توانند با مشاور خود به طور مستقيم درباره ي آن ها صحبت کنند. اين به اين معنا نيست که قصه درماني بايد ااماً توسط مشاوران و روان درمانگرها اجرا شود.
اتفاقاً ثابت شده که محيط خانه و قصه گويي توسط والدين تاثيرات بهتر و ماندگارتري داشته و اگر همراه با نوازش و تماس بدني باشد، کودک را به ارامش بيشتري مي سراند. حتي با وجود درمانگرها نيز، توجه مداوم والدين ضروري است. در مجموع بر حضور قصه گو در کنار کودک تاکيد ويژه اي شده است و روش هايي مثل نوار قصه نمي تواند کارايي لازم را داشته باشد، نمي توان معادل حضور ملموس قصه گو قلمداد کرد.
قصهها بسيار بيشتر از آمار و دادهها در خاطر
قصهها فقط براي روايتپردازيهاي خاص کاربرد ندارند و ميشود از قصه براي روشن کردن و جا انداختن فرايندهاي علمي و رياضي هم استفاده کرد. کافي است تفاوت بين يادگيري يک فرمول و توانايي حل مسئله در دل زندگي واقعي را در نظر بياوريد. قصه قدرت آن را دارد که به دانش و معلومات و حقايق زندگي ببخشد.
http://www.voolak.com/
وقتي خط داستاني خود را ميسازيد، اطمينان يابيد که هر کدام از اجزاي قصه براي پايانبندي ضروري است، فرقي هم نميکند که قصهتان قصهاي داستاني براي آموزش باشد يا نمونهاي از يک ناداستان. هر کدام از شخصيتها و نکات و اجزا بايد به نحوي به اصليترين نکتهاي که ميخواهيد بيان کنيد مرتبط باشد. هر چيزي را که بر نتيجهي نهايي به طريقي (مستقيم يا غيرمستقيم) اثرگذار نباشد، ميتوان از قصه کنار گذاشت.
براي نمونه بياييد قصهاي دربارهي سيارهها را در نظر بگيريم. فرض کنيد ميخواهيد به دانشآموزان کمک کنيد ترتيب سيارههاي منظومهي شمسي را به خاطر بسپارند. هر قصهاي که براي توضيح دادهها و گزارهها ميسازيد بايد به سيارهها ربط داشته باشد. اينجا وقت آن نيست که از سياهچالهها و ابرنواخترها يا حتي ابعاد هر سياره حرف بزنيد. فقط و فقط روي موضوع اصلي متمرکز شويد.
در نويسندگي اسمش را «حادثهي برانگيزنده» گذاشتهاند. با طرح مسئلهاي که شنوندگان را به دنبال کردن بحث تشويق کند، آنان را به قلاب بيندازيد. از اين شگرد ميتوانيد براي قصهگويي در کلاس درس بهره بگيريد.
براي نمونه، فرض کنيد ميخواهيد مفهوم فتوسنتز را درس بدهيد. ميتوانيد قصهي خودتان را با جهاني خيالي آغاز کنيد که در آن گلها و گياهان هيچ برگي ندارند. با اين کار شما مسئله يا معمايي را مطرح کردهايد که قرار است قصهتان (در اين مثال فتوسنتز) آن را حل کند. در بسياري از موارد دانشآموزان متوجه نيستند که چه تعداد مفهوم کلي را از پيش مفروض گرفتهاند (مفاهيمي مانند جاذبه، نور و غيره). تخيل جهاني که فاقد هر کدام از اين مفاهيم باشد، اهميت بسيار زياد فرايندي را که شرح ميدهيد آشکار خواهد کرد.
وقتي
وقتي قصهي شما به
قصههاي پيچيده وماً قصههاي بهتري نيستند. اگر مخاطبان شما سنوسال کمي دارند، بيترديد بايد سادگي را حفظ کنيد. البته اگر ايده يا مفهومي پيچيده را به شکلي سادهسازي کنيد که در ذهن بماند، براي مخاطبان بزرگتر هم عميقاً اثرگذار خواهد بود.
درک اصول و مفاهيم علمي از جمله جاذبه و الکتريسيته ممکن است براي کودکان دشوار باشد. استفاده از تشبيه ميتواند مفيد باشد. مثلاً براي توضيح طرز کار مدار الکتريکي ميتوانيد شرح بدهيد که چگونه قطار فقط ميتواند روي ريلهاي پيوسته حرکت کند. اگر ريل در جايي قطع شود، به معناي آن است که قطار بايد بايستد. عملکرد جريان الکتريسيته هم همينطور است.
ارتباط چشمي يکي از مهمترين شيوههاي غيرکلامي براي ارتباط با ديگران است. برقراري ارتباط چشمي حين قصهگويي در کلاس درس علاوه بر اينکه به حفظ توجه و تمرکز دانشآموزان کمک ميکند، بلکه صميميت و صداقت را هم انتقال ميدهد.
تصور کنيد وقتي داريد قصهاي تعريف ميکنيد، به زمين چشم دوختهايد. حتي اگر داستان شما سرزنده و دوستداشتني باشد، چه احساسي به دانشآموزانتان دست خواهد داد؟ همواره مستقيم در چشمان دانشآموزان نگاه کنيد. به اين ترتيب با آنان پيوندي صميمي خواهيد داشت و توجهشان را بيشتر جلب خواهيد کرد.
بعضي روانشناسان معتقدند قصهگويي يکي از ابتداييترين شيوهها براي يادگيري انسان است. حتي اگر مشغول تدريس علوم يا مفاهيم رياضي هستيد، يکي دو واژه انتخاب کنيد که قبلاً به گوش دانشآموزان نخورده باشد. اول آن واژهها را شرح بدهيد و تعريف کنيد و بعد از اين واژهها در خلال قصهتان بهره بگيريد.
مثلاً اگر از علم ميگوييد، اول واژهي «انرژي» را تعريف کنيد و در قصهتان چندين بار آن را تکرار کنيد. در پايان دانشآموزان علاوه بر ياد گرفتن مفاهيم قصه، با چند واژهي جديد هم آشنا خواهند شد.
برنامههاي تلويزيوني پربيننده از همين روش استفاده ميکنند. پايين آوردن سطح واژگان قدرت قصهتان را هم به حداقل خواهد رساند. اين فرايند همانند خواندن متن ترجمهشده است. وقتي کسي ميخواهد متني را دقيقتر بخواند، اول زبان اصلي آن متن را ياد ميگيرد تا بتواند آنچه را نويسنده ميخواسته بگويد، تمام و کمال بفهمد.
بايد از واژگاني مناسب استفاده کنيد. اين موضوع به معناي آن است که ابتدا بايد اين واژهها را توضيح بدهيد و روشن کنيد تا دانشآموزان سررشتهي بحث را گم نکنند.
جنبوجوش و تحرک ميتواند به شيوههايي گوناگون به کار گرفته شود. شما در مقام قصهگو ميتوانيد با حرکات بدن (به کمک دست و پا و سر) تصويرسازي کنيد. همچنين ميتوانيد از دانشآموزان بخواهيد در قسمتهاي مشخصي از قصه حرکاتي را انجام بدهند. چنين تحرکاتي حافظهي آنها را فعال خواهد کرد و توجه آنان را بر آنچه ميخواهيد بگوييد متمرکز نگه خواهد داشت.
مردم اغلب سريعتر از توانايي پردازش مغز حرف ميزنند. اگر هنگام قصهگويي در کلاس درس در لحظات حساس قصه مکث کنيد، اين فرصت را به دانشآموزان ميدهيد تا دربارهي اطلاعاتي که بهتازگي در اختيارشان گذاشتهايد، سنجشگرانه فکر کنند. از مکث، بهويژه در لحظات حساس و پرتنش قصه، نترسيد.
سريالهاي تلويزيوني محبوب از مکثهاي نمايشي (يا تعليقهاي داستاني) بهره ميگيرند تا مخاطبان را در انتظار قسمت بعدي نگه دارند. جايي که به نظر ميرسد مسئلهاي دشوار و حلناشدني است، بهترين موقعيت براي مکث کردن است تا شنوندگان فرصت يابند و خودشان به راه حل فکر کنند.
اگر به شخصيتهاي داستانتان هويت ببخشيد، به ياد ماندنيتر خواهند بود. بخشي از اين هويتبخشي از طريق تغيير لحن و صدا براي هر کدام از شخصيتها انجام ميشود. در نبود وسايل و ابزار صحنه، تغيير صدا يکي از معدود راههاي حيات بخشيدن به شخصيتها است.
بهترين گزينه آن است که از چند معلم ديگر براي اجراي نقش شخصيتهاي مختلف کمک بگيريد. اما گاهي اين گزينه خارج از دسترس است. مثلاً اگر ميخواهيد جنگ داخلي آمريکا را بازنمايي کنيد، براي ايفاي نقش آبراهام لينکلن شقورق بايستيد و صداي خود را کلفت کنيد و براي اجراي نقش يک بردهي آفريقاييتبار بلنديِ صدايتان را تغيير بدهيد و با لهجه حرف بزنيد. هنگام حرف زدن از ظلم و ستم هم ميتوانيد شانههاي خودتان را پايين بياوريد.
پايانبندي قصه آخرين چيزي است که دانشآموزانتان ميشنوند. هر نکته يا مفهومي که فکر ميکنيد بيشترين اهميت را دارد، براي آخر داستان نگه داريد. اگر مطرح کردن اين نکته در پايان داستان عقلاني نيست، ميتوانيد آن نکته را بهسادگي در انتها دوباره مطرح کنيد تا خوب جا بيفتد.
اگر بتوانيد پايانبندي را در يک جمله خلاصه کنيد خيلي بهتر است. از واجآرايي، کلمات مکرر يا فراز و فرود موزون بهره بگيريد تا اين پايانبندي بهتر در خاطر بماند. مثلاً اگر ميخواهيد به دانشآموزانتان خاطرنشان کنيد که مضمون درس تاريختان برابري است، ميتوانيد چنين عبارتي بگوييد: «جنگ داخلي به آمريکاييها آموخت که هر کس آزاد است که زندگي کند، آزاد است که به دنبال روياهايش برود و آزاد است که… آزاد باشد».
به اين ترتيب، به ياد سپردن اينکه مضمون محوري «آزادي» بوده، کار دشواري نخواهد بود.
وقتي موقعيت بيش از اندازه پيچيده يا بالغانه به نظر ميرسد، بزرگسالان وسوسه ميشوند به بچهها دروغ بگويند. اما گفتن حقيقت همواره ارجح است، حتي اگر بخواهيد بعضي جزئيات را تعديل و زبانتان را با مخاطبان کمسنوسالتر منطبق کنيد.
فرض کنيد مشغول تدريس دربارهي هولوکاست هستيد. اگر مخاطبان شما سن و سال کمي داشته باشند، شايد وسوسه شويد بعضي مسائل وحشتناک را ناگفته بگذاريد، چون بيش از اندازه ترسناکاند. اما به جاي آنکه اعمال نفرتانگيز را به تفصيل شرح دهيد، اين امکان را داريد که آن «ترس و وحشت» را با لحني جدي و بدون تصويرسازي شرح بدهيد.
اگر بگوييد: «نازيها دست به انتخابهاي مخوفي زدند و ميليونها نفر را کشتند. نازيها آنها را بهشدت آزار دادند و مردم درد و رنج بسيار زيادي متحمل شدند» بهتر از آن است که بگوييد: «نازيها رفتار چندان مناسبي با يهوديها نداشتند».
بچهها باهوشتر و حساستر از آن چيزي هستند که بزرگترها فکر ميکنند.
شخصيت اصلي قصهي شما بايد براي دانشآموزان ارتباطپذير باشد. خواستهي شما اين است که دانشآموزان پشت انتخابها و تصميمهاي شخصيت قصه بايستند. اگر شخصيت اصلي شما آدم بيبخاري باشد، دانشآموزان ديگر به موفقيت و شکست او اهميتي نخواهند داد.
يک راه براي انجام اين کار آن است که موقع قصهگويي در کلاس درس کاري کنيد شخصيت «حس» واقعي بودن داشته باشد. اين شخصيت نبايد کامل و بينقص باشد، بلکه بايد مثل همهي ما نقاط ضعف و استعدادهاي خاص خودش را داشته باشد. در کنار
به خاطر داشته باشيد که ضروري نيست شخصيت قصه انسان باشد. مثلاً وقتي از آلودگي حرف ميزنيد، ميتوانيد کاغذ بازيافتي را شخصيت خوب و قوطي اسپري را دشمن آن در معرفي کنيد. هر چيزي ميتواند نقطهي مقابل خوب يا بد داشته باشد.
هر داستاني مضمون يا معني و مقصود دارد. فرض کنيد ميخواهيد قصهاي تعريف کنيد که قرار است مسئلهاي را حل کند. اگر اين داستان در زندگي واقعي مشکلي را از پيش پا بردارد، به احتمال زياد معناي عميقتري خواهد يافت. هنگامي که ميکوشيد نکتهاي ملالآور (مثل قوانين عمل ضرب) را توضيح بدهيد، اين نکته معناي ملموسي نخواهد داشت مگر اينکه قصهاي خلق کنيد که در آن شخصيت اصلي براي تقسيم تعدادي هديه بين اعضاي خانوادهاش، مجبور باشد آن نکات را بداند. به اين ترتيب، راه حل قصه همان مفهومي خواهد بود که ميخواهيد آموزش بدهيد.
پيش از آنکه قصهاي را آغاز کنيد، بايد پايانش را بدانيد. بدانيد قصهتان را کجا ميخواهيد ببريد تا به بيراهه نرود و شنوندگان تمرکزشان را از دست ندهند.
قصهگويان زبردست در آغاز طرحريزي قصهي خود از پايان آن شروع ميکنند و از آنجا رو به عقب ميروند. شما هم هنگام آمادهسازي قصه، ابتدا پايان قصه را انتخاب کنيد. اين پايانبندي را در انتهاي خط زماني قرار بدهيد و سپس به مرحلهاي فکر کنيد که درست پيش از پايان قصه ميآيد و بعد سراغ مرحلهي قبلي برويد. همينطور در جهت مع پيش برويد تا اينکه به آغاز قصهتان برسيد.
هنگام آمادهسازي قصهتان تا جايي که ميتوانيد حواس مختلف را به کار بگيريد. حواس پنجگانهي انسان را در نظر داشته باشيد: بينايي، شنوايي، لامسه، چشايي و بويايي. قصهاي که حواس بيشتري را درگير کند، بيشتر در ياد ميماند.
مثلاً براي کلاس جغرافيا ميتوانيد اول از يک نقشهي ديداري استفاده کنيد. بعد براي به خاطر سپردن نام شهرها و کشورها يک شعر بخوانيد. ميتوانيد وسايلي را به دانشآموزان بدهيد تا از نزديک لمسشان کنند. اگر امکانش بود از غذاهاي محلي کمک بگيريد تا حواس چشايي و بويايي دانشآموزان هم درگير شود.
ممکن است به نظر برسد درگير کردن حواس مختلف حين قصهگويي در کلاس درس کار زيادي لازم دارد، اما مفاهيمي که به اين شيوه آموخته ميشود به اين زوديها فراموش نخواهد شد.
اگر قصهگو قوانين جهان را به دلخواه خودش تغيير بدهد تا قصهاش پيش برود، نام اين کار «تقلب» خواهد بود. از رويدادهاي تصادفي که مسئله را به شکلي جادويي حل ميکنند، دوري کنيد. فرقي نميکند شخصيتتان متعلق به چه موقعيت يا جهاني است، براي به پايان رساندن قصه قواعد و قوانين آن جهان را زير پا نگذاريد.
به زعم پيکسار (شرکت بسيار مشهوري که در حوزهي قصهگويي [و توليد انيميشنهاي داستاني] فعاليت ميکند)، از رويدادهاي تصادفي ميشود براي به دردسر انداختن شخصيت اصلي بهره گرفت، اما هرگز نبايد براي پايان دادن به دردسر شخصيتهاي اصلي قصه دست به دامن تصادف شد.
در اثناي قصهگويي در کلاس درس، در نقاط مشخصي از قصه، از مخاطبان دعوت به مشارکت کنيد. وقتي دانشآموزان اين امکان را داشته باشند که پيشبينيهاي خودشان را [از ادامهي قصه] به زبان بياورند، بيش از پيش به ادامه و پايانبندي قصه علاقهمند خواهند شد تا ببينند پيشبينيشان درست بوده يا نه.
ميتوانيد بسته به موضوع فهرستي از پيشنهادهاي دانشآموزان براي حل مسئله تهيه کنيد. براي نمونه ميتوانيد نيمهي اول قصه را بگوييد و از دانشآموزان بخواهيد يک پايانبندي براي حل مشکل بنويسند يا اجرا کنند. دانشآموزان ميتوانند گروهي کار کنند و از دانشآموزان ديگري که شايد پايانبندي متفاوتي براي قصه برگزيدهاند، نکاتي بياموزند.
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تکوين شخصيت کودک دارد. از طريق قصهها و داستانهاي خوب، کودک به بسياري از ارزشهاي اخلاقي پي ميبرد.
آفتاب: داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تکوين شخصيت کودک دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، کودک به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد.
در کشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده، اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي کودکان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال کرده، از سختي و خشکي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا و مربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت که پرورش انسان هاي خلاق، مبتکر و کارآمد است، باز مي مانند.
هدف از ذکر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي کودکان دبستاني است که نقش بسزايي در رشد و شکوفايي خلاقيت در کودکان دارد.
ادبيات کودکان چيست؟
ادبيات کودکان شامل قصه، شعر، نمايش، افسانه و داستان است. ادبيات کودکان عبارت است از تلاشي هنرمندانه در قالب کلام، براي هدايت کودک به سوي رشد، با زبان و شيوه اي مناسب و در خور فهم او. به بياني ديگر، ادبيات عبارت است از چگونگي تعبير و بيان احساسات، عواطف و افکار به وسيله ي کلمات در اشکال و صورت هاي گوناگون.
ادبيات، کودک را در همه ي اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتکار و ابداع به او مي بخشد. داستآنها و اشعاري که کودکان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فکر و روحيه ي آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درک و فهم مشکلات زندگي آنان را ياري مي کند.
ادبيات کودک، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن کلمات تازه به کودکان، نقش قاطعي دارد.
تأثير قصه در کودکان
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تکوين شخصيت کودک دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، کودک به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند که هسته ي مرکزي بسياري از قصه ها و داستآنها را تشکيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در کودک، متوجه ساختن کودک به دنيايي که اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در کودک، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت کودک هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي کودکان است.
ق
انتخاب
مسئله ي انتخاب کردن قصه، با توجه به انبوه موادي که در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه کار و مبتدي، مشکلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد که با شخصيت خاص و سبک او متناسب باشند.
قصه گوي تازه کار، ابتدا بايد سعي کند که ويژگي هاي شخصيت و سبک گويش خود را ارزيابي کند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان کنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ کنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار کنيم؟
پس از آن که قصه گو کار انتخاب کردن را تمام کرد، وارد مرحله ي آماده کردن داستان براي گفتن مي شود که از مهم ترين گام هايي است که در
از بر کردن قصه اغلب نخستين مانعي است که راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يک قصه گويي موفق را سد مي کند. قاعده ي درست اين است که هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلکه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن کافي است.
انتخاب و آماده کردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه کار به زودي متوجه مي شوند زماني را که براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري کرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده کردن ذهن و بيان، در ارائه ي موفقيت آميز يک قصه مهم ترين مُتغيّر به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده کردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يک تجربه ي موفق را داشته باشد.
http://www.voolak.com/%d9%82%d8%b5%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86%d9%87/
درباره این سایت